صداسازی در عمل چگونه است ؟
در حقیقت عوامل بسیار ظریفی باید رعایت شوند تا بتوانیم به تمامی محدوده های صوتی ای که وجود دارد دسترسی پیدا کنیم. در این حالت می توان در کمال آرامش به بالاترین رزونانس ها دست پیدا کرد. در واقع چیزی که صداسازی به حساب می آید ارائه این تکنیک هاست و بحثی غیر از این نیست؛ یعنی بیاموزیم که چطور می توانیم بدون اینکه خم و راست شویم و با چهره ای سیاه و کبود رگ های گردنمان بیرون زده باشد در اجرایمان به تمامی وسعت صوتی لازم با هر رنگ دلخواه دست پیدا کنیم.
اغلب هنرجویان آوازی که در گوشه و کنار دیده ام رفتار مشابهی را از خود بروز می دهند. صدایشان درمنطقه ی بم به گوش نمی رسد و بسیار ضعیف و هوادار است و همین که به سمت نت های بالاتر گام بر می دارند لحظه به لحظه به بلندی صدایشان می افزایند و در مرحله ای آواز تبدیل به دعوا وعربده کشی می شود و جالب تر اینکه هر شخصی تلاش می کند تا بلندتر داد بزند و صدایش را به رخ بکشد. این رفتار غیر اصولی بزرگترین لطمه ها را به تارهای صوتی می زند وشبیه کسی می ماند که با پیکانش بخواهد با دنده ی یک ، با سرعت صد کیلومتر بر ساعت رانندگی کند. مسلما هر راننده ای می داند که باید با بالارفتن سرعت ، دنده را عوض کرد.
در آواز چطور باید دنده را عوض کرد؟!
وقتی به سوی نت های بالا می روید چه اتفاقی برایتان می افتد؟ دچار تنش و انقباض می شوید؟ گلویتان بسته می شود یا احساس می کنید باید داد بزنید تا صدایتان در بیاد؟ اگر هم داد نزنید ، صدایتان با تغییر ماهیتی نا امید کننده یک باره از رنگ طبیعی گفتارتان دور می شود و به یک صدای نازک و ضعیف و پر از هوایی که از لحاظ رنگ و رزونانس به شدت افت کرده است ، تبدیل می شود؟
دقیقا چیزی که باید بدانیم این است که باید بدون هیچ انقباض و فشاری همان صدای نازکی که مانند یک جزیره ی متروکه از رنگ صدای گفتارمان دور است (صدای سر) و همیشه از آن فرار می کنیم را با یک سری رنگ های دیگر آمیخته و ترکیب کنیم تا تبدیل به یک صدای گرم و جذاب شود. در متدهای نوین این صدا را صدای میکس می نامند . صدای میکس هیچ ارتباطی با داد زدن و پرتاب کردن هوا و فشار به تارها و حنجره ندارد بلکه هر یک از این موارد باعث می شود که هرگز به این صدا دست پیدا نکنیم. در متدی مانند سینگینگ ساکسس (singing success) اولین چیزی که توصیه می شود آرامش است و به هیچ وجه اجازه ندارید برای رسیدن به صدایی با کیفیت مطلوب تنش های همیشگی را تکرار کنید بلکه می بایست فشار را از روی ماهیچه ها , گلو و حنجره بردارید و اجازه دهید تا تارها در مسیر ملودی بالارونده یا پابین رونده ای که برایشان در نظرگرفته اید با آسودگی حرکت کنند و از هرگونه انقباض در امان بمانند.
تنها چیزی که باید رعایت شود جلوگیری از باز شدن تارها یا همان وضعیت فالستو است. ولی در مراحل اولیه ، صدای شما را از رنگ ایده آلتان که احتمالا رنگ تیره و شدیدی مانند صدای سینه یا همان گفتارتان است دور کرده و صدای نازک و لطیفی را جایگزین صدای پرفشار قدیمی می کند. این صدا که در مراحل اولیه کیفیت چندان خوبی ندارد رفته رفته در روندی هنرمندانه تبدیل به صدایی می شود که هرگز حتی تصورش را هم نمی کردید.
یکی از این تکنیکها ایجاد وضعیت ng است که ماهیت این بازی را بطور کلی عوض می کند. ناحیه ای در پشت حفره ی دهان و بینی وجود دارد که فارینکس نام دارد و صدا در برخورد با آن بصورت خیره کننده ای تشدید می شود بدون اینکه کوچکترین فشاری بر روی ماهیچه ها و تارها وجود داشته باشد. برت منینگ این عمل را به انداختن توپ بسکتبال در پرش سه گام تشبیه می کند. زمانیکه بازیکن سه گام را بر می دارد و توپ را به سمت حلقه پرتاب می کند در واقع مانند خواننده ای است که آن صدای سبک و ظریف را به سمت فارینکس می فرستد و بدون کوچکترین تنشی شاهد تشدید و بزرگ شدن صدا و انعکاس آن در جلوی صورتش می شود یعنی گل!
البته نباید فراموش کرد کسب این مهارت روندی تدریجی و البته لذت بخش است. برت منینگ در این باره مثالی دوست داشتنی می زند: صدا شبیه گلی است که می بایست در معرض نور خورشید قرار گیرد تا گلبرگ هایش از یکدیگر باز شوند ، هرگز نمی توانید با زور و فشار گلی را وادار به شکوفه زدن کنید اگر این کار را بکنید تنها یک اتفاق می افتد ، گل میمیرد. صدای ما هم برای شکوفایی نیازمند رسیدن به لحظه ای مناسب است که البته زمان و تمرین های سیستماتیک و صحیح به تدریج آن را رقم می زند.
صداسازی یک علم میان رشته ای است،در واقع قسمت اول صداسازی از جنس موسیقی نیست! یک معلم صداسازی باید از آناتومیِ صوتی آگاه باشد و تاثیر هر کدام از اِلمان های تولید صوت را بر خروجی صدای انسان بداند.
آن وقت است که می تواند مثل یک پزشکِ صوتی مشکل خواننده را درست “تشخیص” دهد و بعد از بتواند تمرین اصلاحی و تقویتی مناسب را تجویز کند.
دقیقاً به همین دلیل است که حتی داشتن تحصیلات عالیه ی موسیقی دلیل نمیشود که یک فرد توصیه های آوازی مفید و درستی دارد!چون بخش اول صداسازی موسیقیایی نیست!
و به همین دلیل است که کسی که ذاتاً خوب آواز می خواند حتماً نمی تواند معلم صداسازیِ خوبی باشد.چون کسی که از نظر آناتومی دلیل خوب خواندن خودش را نمی داند،مسلماً نمی تواند دلیل بد خواندن شما را تشخیص دهد!